یادواره سرداران و ۶۱شهید بخش سوق برگزار شد

یادواره سرداران و ۶۱ شهید بخش سوق و حومه با حضور جمعی از خانواده های معزز شهدا، جانبازان و ایثارگران در سالن ورزشی شهید بهشتی سوق برگزار شد.

این یادواره صبح پنجشنبه نهم آذر ماه با حضور جمع کثیری از مسئولان ادارات، نهادها، دستگاه های دولتی از جمله مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کهگیلویه و بویراحمد، معاون پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد استان، فرماندهان نظامی و انتظامی ، مقامات اجرایی کهگیلویه و بویراحمد و سردار هاشمی ، خانواده شهدا و گروه های مختلف مردمی در شهر سوق به اجرا در آمد.

 این مراسم که در سالن ورزشی شهید بهشتی این شهر برگزار شد، با تشییع نمادین جنازه شهدا آغاز شد. بعد سرود دانش آموزی با موضوع شهدا اجرا شد و در ادامه خانم گداپور خواهر شهید شعری را در رسای شهدا قرائت کرد آقای بهمن محمدی بخشدار سوق ضمن خیر مقدم به شرکت کنندگان در این یادواره  گفت: درسی که شهدا به ما دادند همان درسی است که ما از اربعین و عاشورا گرفتیم.

 در ادامه برنامه سید مصطفی مهدی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ضمن تشکر از هماهنگی های خوب مدیرکل تبلیغات و مراکز فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران در برپائی این یادواره عنوان کرد: شهدا هرگز نیاز ندارند که ما یاد آنها را گرامی بداریم بلکه ما امروزه بشدت نیازمند بشارت ها و الگو قراردادن آنها برای نسل امروز خود هستیم.

سردار هاشمی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد : من اگر ذره ای دین در وجودم هست از دین و اعتقاد مردم و علمای شهر سوق است . 

و در ادامه گفتند

هشتم آذر سالروز عملیات طریق القدس است 610 نفر در این عملیات شهید شدند ده درصد از شهدای عملیات طریق القدس از استان بود  شهید جهان ناصری در این عملیات شهید شد.

تحریم فقط 30 درصد تاثیر داشته است و اگر مسئولان رهنمودهای رهبر انقلاب را سرلوحه خود قرار می دادند این قدر تاثیر نداشت. 

شهر سوق کوچکترن حاشیه ای برای استان نداشته است دینداری شون باعث کم توقعی شون شده است. 300 میلیون تومان برای مصلای شهر سوق در قالب محرومیت زدایی تصویب شده است . یک زینبیه نیز برای خواهران محترم احداث خواهد شد. برای این همه نیروی نخبه و لایق و هنرمند این شهر یک فرهنگسرا ساخته شود که در این زمینه با بخشداری و شهرداری بحثهایی شده است

مراسم با مداحی و نوحه سرایی در رسای شهدا و امام حسین (ع) به پایان رسید.

کاست عاشورایی رضوانی و محسن مظلومی به بازار آمد

به گزارش مجله دنا پپرس ، کاست ” شرم او ” ( شرم آب ) ” با مداحی کورش رضوانی فر و سرایندگی محسن مظلومی ویژه ایام محرم هم اکنون به بازار فروش آمده است.

در این کاست ، ” رضوانی فر “ با لهجه ” لری ” اقدام به خواندن اشعاری در وصف ضجه های حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) بعد از شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفای شان در صحرای کربالا نموده که نسبت به سال های گذشته تفاوت های چشمگیری دارد.

اشعار سروده شده از سوی ” محسن مظلومی ” شاعر همشریمان در کاست ” شرم او ” بسیار جذاب بگونه ای که براحتی می توان به تفاوت های کاست ایام محرم امسال ” رضوانی فر ” با سال های گذشته پی برد.

علاقمندان می توانند هم اکنون کاست ” شرم او ” را در تمامی نوارفروشی های کهگیلویه و بویراحمد ( زاگرس ) خریداری کنند

برگزاری مراسم بزرگداشت ارتحال آیت الله ملک حسینی در سوق

به همت نمایندگی فرهنگی و دفتر امام جمعه مراسمی به مناسبت ارتحال ملکوتی حضرت آیت الله ملک حسینی در مسجد صاحب الزمان (عج) برگزار شد.

معلم شهید حسین کرمی لیر

فرزند: علی نقی

تاریخ تولد: 1343

محل تولد: روستای لیر

شغل: معلم

یگان اعزام کننده: بسیج

تاریخ شهادت: 21/10/1365

محل شهادت: شلمچه

زیارتگاه: روستای لیر

پیام شهید:

بدین وسیله از همة اهالی تقاضا دارم که مسأله وحدت و هماهنگی را حفظ کنید و به برادری خویش اهمیت بیشتری بدهید. سعی کنید همیشه با هم باشید و از یکدیگر جدا نشوید. به فکر امیدهای دنیوی نباشید و به یاد آخرت باشید.

یادی از او:

شهید کرمی به سال 1343 در روستای «لیر» متولد شد. تحصیلات متوسطة خود را با همة مشکلات مادی پشت سرگذاشت و موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم از دانشسرای تربیت معلم شد. شهید خطوط مقدم جبهه را بر همه چیز ترجیح داد و راهی مناطق جنگی شد. او سرانجام در تاریخ 21/10/1365 در مصاف با بعثیان خونخوار، شربت شیرین شهادت را نوشید و به سوی خالقش شتافت.

گرامی باد نامت که شکوه تو و بهت ما تماشایی است.

منبع : وبلاگ شهدای شهر سوق

آیت الله ملک حسینی دارفانی را وداع گفت

آیت الله ملک حسینی سحرگاه امروز جمعه در شیراز و در آستانه عید ولایت مولایش امیر المومنین  علی(ع) دعوت حق را لبیک گفت.

نماینده ولی فقیه و نماینده مردم استان کهگیلویه و بویراحمد در مجلس خبرگان رهبری مدتی بود که به دلیل عارضه جسمی تحت درمان قرار داشتند.
وبلاگ روزی روزگاری سوق درگذشت ایشان را تسلیت گفته، برای آن مرحوم علو درجات و بازماندگان صبر آرزومند است.

فرزند شهید مراسم جشن عروسی خود را در گلزار شهدای شهر سوق برگزار کرد

(این خبر قدیمی است ولی حیفم آمد منتشرش نکنم 17/4/91)

به گزارش سیمای دنا در میان دهها جشن عروسی که به میمت میلاد امام زمان(عج)برگزار شد یک عروسی ویژه در شهر سوق بیاد ماندنی بود. 

عیسی عباسی و حلیمه غلامی فرزند شهید غلامی مراسم جشن عروسی خود را در گلزار شهدای شهر سوق برگزار کردند تا یاد شهیدان را سرلوحه کار خویش قرار دهند.

عروس خانم حلیمه غلامی فرزند شهید احمد غلامی است که در زمان شهادت پدرش به دنیا نیامده بود ، هیچگاه حضور پدرش را ندیده است و امروز در کنار قبر شهید حلقه عروسی به دست کرد.

امروز او عروسیش را در عین سادگی و برای گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان و برای ترویج سنت حسنه ازدواج در میان قبور مطهر 38 شهید والامقام شهر سوق برگزار کرد.

بزرگداشت حسین پناهی در دانشکده فنی واحد تهران

مراسم بزرگداشت حسین پناهی بعد از ظهر یکشنبه هفتم آبان ماه با حضور جمعی از اساتید و دانشجویان شاعر در دانشکده فنی واحد تهران مرکز برگزار شد.

منبع : سایت استان کهگیلویه

شهیدی که وصیت کرد دستهایش را از تابوت بیرون بیاورند

شهید سیدعبدالظریف تقوی سوق، شهیدی که وصیت کرد در مراسم تشییع تا گلزار شهدا، دستهایش را از تابوت بیرون بیاورند تا همه بدانند آدمی در کوچ از دنیا، با دست خالی می رود و تنها کردار خیر است که توشه راه او می شود.این کار نمادین تلنگری بود به ثروتمداران و زراندوزانی که بر گردآوری مال و مکنت حرص می ورزند.

کودکی بیش نبودم با مادرم می رفتیم خانه پدربزرگ جوانی سپیدپوش آمد و به مادرم سلام کرد و گفت:شاه بی بی دی(خواهر) حالت چطوره...این تنها خاطره ای است که از آن شهید دارم.خدا می داند که فکر می کردم فرشته است.صورتش روشن بود و پیراهن سپیدش، به او جلای خاص عرفانی داده بود.یادم هست چند روز بعد خبر شهادتش را دادند.برادرش قاسم، از شدت اندوه می خواست خودکشی کند. به هر حال او پسر کوچک خانواده بود و وقت آن رسیده بود برایش لباس دامادی بدوزند ولی به جای لباس دامادی، کفن سپیدش را دوخته بودند.

از کرامت عجیب این شهید عزیز همین بس که پیکر مطهرش با وجود آنکه جند روز پس از شهادتش دفن میشد، بوی عطری خاص می داد. جوانی بسیار بااخلاص و متدین بود.کردار نمادینش تا ابد در خاطر ما خواهد ماند.هنوز دستهایش که همچون جوانه گیاهی تازه از دل خاک بیرون آمده، سبز بود و در انتظار بارشی دیگر تا برخیزد، هیچگاه از خاطرم نمی رود.

محمد مومنی ثانی

منبع: وبلاگ شهدای شهر سوق

بزرگواری: جاده سوق - دهدشت و دهدشت - چرام قتلگاه است

نماینده شهرستان های کهگیلویه ، بهمئی و چرام در مجالس هشتم و نهم شورای اسلامی ، محورهای ارتباطی چرام – دهدشت و دهدشت – سوق در حوزه های انتخابیه خود را به قتلگاه تشبیه کرد.

" سید علی محمد بزرگواری " در نشست بررسی پروژه های طرح مهر ماندگار در سالن استانداری این استان در یاسوج گفت: متاسفانه دو محور چرام – دهدشت و سوق – دهدشت قتلگاهی شده که روزانه سبب کشته شدن جوانان و مردم این مناطق شده است.
وی با انتقاد از اینکه در پروژه های راهسازی در قالب مهر ماندگار توجهی به پروژه های راهسازی در حوزه انتخابیه کهگیلویه ، بهمئی و چرام نشده است ، اظهارداشت: از دستیار ریاست جمهوری مصرانه می خواهم نسبت به این وضعیت تدابیر مطلوبتری بیندیشد.
نماینده شهرستان های کهگیلویه ، بهمئی و چرام در مجلس نهم شورای اسلامی افزود: متاسفانه وضعیت محورهای ارتباطی در حوزه انتخابیه اینجانب شرایط مناسبی ندارد و از سویی دو محور عنوان شده نیز قتلگاهی برای مردم شده است.
دستیار ویژه رئیس جمهور در طرح مهر ماندگار نیز با تائید درخواست نماینده کهگیلویه ، بهمئی و چرام در مجلس نهم شورای اسلامی ، اظهارداشت: به این موضوع رسیدگی دوباره ای می شود.
" مهندس علی اکبر محرابیان " گفت: در حوزه راهسازی در قالب طرح مهر ماندگار در حوزه راهسازی 50 پروژه پیش بینی شده که سهم هراستان کمتر از دو پروژه بوده است.
وی سهم کهگیلویه و بویراحمد در پروژه های راهسازی طرح مهر ماندگار را دو پروژه ذکر و یادآورشد: پیشنهاد " حاج آقا بزرگواری " نیز مورد بررسی قرار می گیرد.

 

تندیس حسین غریب مثل خودش / بی احترامی مسئولین به حسین پناهی در سالمرگش

ک و ب: سید دلاور شریعتی : در پارک سر و صدایی همه را متوجه وانتی کرده که قصد وارد شدن به محوطه پارک را دارد, صدایش خسته و نفس بریده است ,عده ای برای کمک بسیج می شوند, انگار سر رفتن ندارد, بالاخره تا جایگاه مقصود هل داده می شود;

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بر پشته اش چه باری داشت که توان حرکت را از او گرفته بود? مردم حلقه زده اند, به تماشا می رویم.

جوشکار می خواهیم,

ملات سیمان آماده کنید,

کمک کنید تا سالم پایین بیاید,

مواظب باشید گردنش تازه تعمیر شده;

اینها جملاتی بود که میان هیاهوی مردم حلقه زده به دور وانت شهرداری شنیده می شد. حالا به جمع حلقه رسیده بودم, عقب وانت چیزی را با پتو پوشیده بودند, نیروهای خدماتی اما زحمتکش شهرداری بار را خالی کردند و پتو را کنار زدند, می گفتند: تندیس پناهیه! خشکم زد; پارک را با همه وسعت ناچیزش دید زدم اما مسئولی ندیدم که به احترام آمده باشد, در خیال, دل خوش کردم که شاید روشنی فردا بیاید و مسئولان به طمع اسم و من منم بازی روزگار پرده از چهره تندیس بردارند,غافل از اینکه چشمهایشان را پرده غفلت پوشانده و به روشنایی هیچ فردایی سو نمی گیرند.

غیرت ماشین آهنی را از انسانها بیشتر می دیدم آنجا که اکراه داشت به آمدن, زیرا می فهمید عظمت باری را که نباید بدون تکریم بر زمین بگذارد.

در گوشه ای نشستم و به تندیسی که کمتر شباهتی با پناهی داشت خیره شدم. کودکانی که به سودای تفریح کودکانه به پارک آمده بودند,کم کم مشتاق به همنشینی با تندیس شدند. چه زود انس گرفتند با هم.

انگار حسین به کودکی اش برگشته بود. به هم بازیهایش غبطه می خوردم, شاید کودکانه هایش را با آنها تقسیم کرده باشد.

"روحش شاد"