شهیدان از مایند؛ و مایند تا وقتی که انتخاب نکردهاند، اما کوله بار را که بستند و قدم را که برداشتند، آن وقت کس دیگری میشوند ...

قبل از اینکه برود مثل همه ما، فقط یکی از اعضای خانواده بود، با ما زیر یک سقف زندگی می کرد، با ما در غم ها و شادی ها شریک بود و در ظاهر با ما هیچ فرقی نداشت.
سالار بود کار می کرد درس می خواند و می رفت صدایش را می شنیدیم و چهره اش را می دیدیم، وجودش را حس می کردیم.
وقتی کار می کرد، وقتی کتاب می خواند، وقتی وضو می گرفت، وقتی نوحه می خواند، وقتی مریض می شد تنها وقت هایی بود که او را می دیدیم.