روزی روزگاری سوق

درباره شهر سوق از استان کهگیلویهو بویر احمد

روزی روزگاری سوق

درباره شهر سوق از استان کهگیلویهو بویر احمد

http://suq.blogfa.com/

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوق قدیم» ثبت شده است

جخونزار فوتبال: اصطلاحی بود بین بچه ها، خرمنگاههایی را می گفتند که صاف بودند و میشد در آنها فوتبال بازی کرد.

فوتبال در میدانهای کوچکی که تابستانها خرمن ها را در آن منکوب می کردند. آن موقعها هنوز استفاده از کمباین مد نشده بود.مردم بافه های جو و گندم را با داس می بریدند و با استفاده از خرمنکوبهایی که معمولا کاه و دانه را از به صورت مخلوط بیرون می داد، آنها را می کوفتند.بعد منتظر بادهای تایستانه که به شدت سوزان بودند می ماندند تا به مدد آن، دانه را از کاه جدا کنند برای همین، زمین اینگونه خرمنگاهها صاف و هموار بود.بچه ها، به این خرمنگاهها، میدان هم میگفتند.

منبع : وبلاگ سوق زیبای من ( محمد مومنی ثانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۱ ، ۱۹:۳۱
محمد جعفر تقوی سوق

"تو مهدکودک، وقتی می خواستن پشت بوم رو قیرریزی کنن تا عایق بشه، از مربیمون پرسیدم:خانم اینا میخوان چیکار کنن؟اونم به لری گفت: میخوان سر تونه قیل ریزی کنن . «سر تونه » یعنی «روی پشت بوم را.در لری به اتاق و ساختمان «توو Too» میگن. از طرفی، سرتونه یه معنی دیگه هم داشت : «سر تونه = روی سر شما را » فکر کردم می خوان ما رو زیر قیر داغ بسوزونن.کلی گریه کردم. تا مامانم نیومد مهدکودک، و منو با خودش نبرد، مجاب نشدم.بدبختی این بود همه منو مسخره میکردن.منم که نمیتونستم جریان دو معنایی بودن کلمه رو توضیح بدم..."

مطلب زیبای بالا قسمتی از مطلب زیبای کودکی هایم است که آقای مومنی ثانی در وبلاگ شخصیشون منتشر کرده است.

مطلب زیبایی که نگاهی دارد به بازیهای قدیمی آدمای قدیمی عشقهای قدیمی و مهمتر از همه سوقی که دارد یادمان می رود.

برای خواندن متن کامل می توانید به ادامه مطلب بروید یا به سایت سوق زیبای من سر بزنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۱ ، ۲۲:۲۵
محمد جعفر تقوی سوق

اون قدیما، اون روزا که یه ساله بودیم یه کهنه میذاشتن لای پاهامون، توی فضولات خودمون دست و پا میزدیم تا فردا که کهنه رو عوض کنن، تازه با آب سرد هم می شستنمون.شیر مادر بود و بس، دیگه از کمک غذا خبری نبود. میذاشتنمون توی یه گهواره چوبی و مامان تا صدای جیغمون گوش فلک رو کر نمی کرد سراغمون نمی یومد. حالا مای بی بی اومده، مامان باباها اونقد لی لی به لالای بچه ها میذارن که بیا و ببین، با آب ولرم حمومشون می کنن، شیر خشک، انواع کمک غذا و..گهواره های نرم.کافیه بچه صداش دربیاد، بلافاصله مامان خودشو می رسونه بالای سر بچه.

منبع : سوق زیبای من

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۱۱
محمد جعفر تقوی سوق