نامه شهروند سوقی به استاندار و فرماندار
به نام خدا
سید مقداد مرتضوی پور
نسل ماراببخشید خواستیم بی تفاوت بمانیم اما نشد...نشد...
سلام کردن گاه محدودیتی ایجاد می کند که نمی شود از دل حرف زد:
بگذارید زندگی همین جور که هست بگذرد و ما تماشاگر نقش آرایی ها و ضد وبند های سیاسی بر علیه شهری باشیم که روزگاری نه چندان دور مردی در آن زندگی می کرد که برای آبادانی شهر خود مسیر علم ودانش را پیش گرفت وبرای پیشرفت در این مسیر عازم آمریکا شد ؛ اما وقتی که متوجه حمله عراق به ایران شد لحظه ای طاقت نیاورد وبه ایران بازگشت ووقتی از اودر مورد رها کردن درس ودانشگاه پرسید ند پاسخ داد : به دستور امام آمده ام امام دستور داد که همه باید قدم در میان بگذارند وبعثی ها را از این مملکت بیرون کنند؛ دختران خرمشهر وهویزه به اسارت بعثی ها در بیایند وآن بلاها سرشان بیایدو ومن بنشینم ودرس بخوانم.
ما نه نادان هستیم و نه خود را به فراموشی می زنیم ؛ تنها فرقمان این است که صندلی های ریاست ( صندلی هایی که شاید به خاطر حمایت وبه پشتوانه برخی از شخصیت های برجسته ومردم همین شهر به دست آورده اید) را به شما داده اند وتماشاگری را به ما پیش فروش کرده اند.
شما میتازید و گردو خاک میکنید وچشم های ما از غبار شما و اشک هایمان گل می شود؛ اما نمی توانیم سخنی بر زبان بیاوریم ؛ نه به اینکه قدرت وتوانایی وآزادی بیان نداریم ....چرا داریم مشکل این است که آزادی و طاقت وقدرت بعد از بیان را نداریم؛ بلکه ما مردمانی هستیم که دینداریمان باعث کم توقعی مان شده است.
روی سخنمان با کسانی است که خیلی زود شهر سوق , شهر شهیدانی که با شهادتشان کشور ونظام را از هر تیرگی و تاریکی پاک کرده اند و پاک میکنند را به فراموشی سپرده اند.
کسانی که خیلی زود بزرگ نویسنده , فیلسوف,شاعر, استان وکشور حسین پناهی را که شهرتش عالم گیر شده است و هنر وشعر وفلسفه وسینمای استان با نام او در کشور تزریق شده است را فراموش کرده اند.
شهر سوق زمانی نه چندان دور در سال 1345 به لحاظ جمعیتی جزء سومین نقاط پرجمعیت استان وبالاتر از یاسوج,دهدشت, لنده, وچرام بوده وبه لحاظ علمی نیز یکی از سرآمدان وبه لحاظ فرهنگی یکی از توسعه یافته ترین مناطق استان بوداست.
روزگاری استان را به نام سوق می شناختند,اما حال چگونه است بی توجهی مسئولین وضدوبند های سیاسی در استان باعث شده که روز به روز از پیشرفت وتوسعه این شهر کاسته شود و نبوغ این شهر به خاطر کم بود امکانات علمی و پژوهشی روز به روز از این دیار بیرون بروند و این شهر از آرمان ها و اهداف خود به دور بماند .
چرا اینترنت شهری که حدود 60% مردم آن استفاده روزانه از اینترنت دارند در بیشتر اوقات با مشکلاتی مواجه باشد.
چرا شهری که هنرمندان بزرگی مثل استاد حسین پناهی , حمید رضا دانایی, سید مجید پرهیز , رضا رفیعی, ....را در سطح استان وکشور پروش داده است از نعمت یه فضای فرهنگی بی بهره باشدوهمیشه از سوی صداسیمای استان مورد بی توجهی قرار بگیرد.
چرا شهری که بیشتر از 10 گروه تعزیه در سطح استانی وکشوری , و هنرمندان به نام و کارگردان های توانایی در این رشته هنری و مذهبی دارد وهر ساله در ماه محرم زینت بخش شهر های مختلف استان هستند مورد بی مهری وبی توجهی مسئولین قرار می گیرد.
چرا شهری که از بخش شدن آن چند سالی میگذرد اما به دلیل وعده ووعید های دروغین هیچ کدام از ادارات این شهر مستقل نشده اند و هیچ گونه تحولی در ساختاروتوسعه این شهرایجاد نشده است.
چرا شهری که بیش از 9 هزار نفرجمعیت دارد از نعمت داشتن یک پمپ بنزین وگاز بی بهره باشد.
چرا شهری که دانشمندانی مثل پروفسور سلطانی اقتصاددان بزرگ ایران وجهان, پروفسورمنصور رایگانی رئیس انجمن طب فیزیکی و توابخشی ایران,دکترسیدحمید پرهیزگارفوق تخصص چشم وشبکیه و هزارویک متخصص وفوق تخصص و استاد دانشگاه که در کشور حرفی برای گفتن دارند از داشتن یک کتابخانه مجهزو در شان این مردم بی بهره باش.
چرا جاده ی این شهر بعد از 10 ها کشته و 100ها تصادف هنوز که هنوز است فکر اساسی در مورد ان نشده است.
مسئولین محترم بیانمان ازروی حق,توانایی وقدرت است نه ضعف که باز هم با التماس وخواهش از شما خواستار انجام وظیفه وگوشزد مسئولیت هایتان می شویم.
به پشتوانه مردم ولایت مدار,متدین,وشهید پرور شهر سوق وبه پشتوانه ذخایر انقلابی خود ,به پشتوانه 40 شهید گلگون کفن وبا سابقه انقلابی وریشه اصیل مردمی شهر ودیارمان به هیچ مسئولی اجازه نخواهیم داد تا با حق خوری ,بی توجهی , بی مهری ومشورت با کسانی که جز دشمنی وکینه وحسادت عمیق شان از سوق به فکر عقب راندن مردم سوق می باشند نسل فردای شهر سوق را به نظام مقدس جمهوری اسلامی وخدمات بیشمارش به ایران عزیز بدبین کنید.
نسل ماراببخشید خواستیم بی تفاوت بمانیم اما نشد...نشد
اینجا هرچه شود...هرچه باشد...هنوز همان سوق است...وخواهدماند